۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

بار دیگر

تمام خستگی ام را

در کوچه پس کوچه های یادت 
فریاد می زنم 
همه نبودن هایت را  
با خودم تکرار کنان     
زمزمه می کنم  
و شکوه صمیمی لبخندت را  
بر آستان دلتنگی هایم      
می آویزم  
هرروز   
بارها و بارها      
بی آنکه خواب نازک پلکهایت را پریشان کنم  
با ساده ترین واژه عاشقانه   
تورا به نام می خوانم
و تو
تمام حسرت نگاه صادقم را    
به غربت واژه ها    
پیوند می زنی  
و مرا در اندوه لحظه های نداشتنت  
جا می گذاري

هیچ نظری موجود نیست: