تمام خستگی ام را
در کوچه پس کوچه های یادت
فریاد می زنم
همه نبودن هایت را
با خودم تکرار کنان
زمزمه می کنم
و شکوه صمیمی لبخندت را
بر آستان دلتنگی هایم
می آویزم
هرروز
بارها و بارها
بی آنکه خواب نازک پلکهایت را پریشان کنم
با ساده ترین واژه عاشقانه
تورا به نام می خوانم
و تو
تمام حسرت نگاه صادقم را
به غربت واژه ها
پیوند می زنی
و مرا در اندوه لحظه های نداشتنت
جا می گذاري
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر